این حقیقت تلخ کرده خواب شیرین مرا 

آن که دل بستم به او ، دلبند شخص دیگریست 

دلبرم با «دوستت دارم» مرا مبهوت ساخت 

مال من وختی نباشد او ، عجب بازیگریست!!


چشمِ هم را خووب می فهمیم اما بی کلام

گویش من فارسی و گویش او آذری ست


آن اوایل ، بی محلی های او بسیار بود 

گوییا دیدش به من ، نوعی نگاه خواهریست 


تازگی ها مهربان تر گشته با من ، چند بار 

بوسه بر دستم زده ، والله مرد محشریست...


ما جوانی هم اگر کردیم، باکی نیست ! چون 

«در جوانی پاک بودن ، شیوه ی پیغمبریست» 


قند و حلوا و شکر هر قدر هم شیرین، ولی 

طعم لبهایش برایم لذت شیرین تری ست 


نه ! خرافی نیستم ، اما یقین دارم که او 

دلفریب است و مداوم در پی افسونگریست


ادعای دین و ایمانم فلک را کر نمود 

این مسلمانی ، کنار عشقِ ایشان، کافریست....