خدا روزی رسونه ، نمیدونم از کجا چه جوری
اما خودش جور میکنه واست اصلا فکرش رو هم نمیتونی بکنی، از مسجد اومدم
بیرون داداش مجید زنگ زد گفت کار مهمی داره رفتم سر قرار ، دوست داشتم زود
حرفامون تموم شه ، آخه قبل از اینکه مجید رو ببینم مصطفی بهم پیام داد منم
طبق عادتم پرسیدم چه خبر کجایی؟