باران و چتر و شال و سنل بود و ما دوتا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دوتا
وقتی نگاه من به تو افتاد سرنوشت
تصدیق گفته های گل بود و ما دوتا
روز قرار اول و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دوتا
کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و گل بود و ما دوتا
تا آفتاب زد همه جا تار شد مرا
دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دوتا
ازخواب می پرم که این ماجرا را فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دوتا