دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۵ ق.ظ
-- پونه
"در لابلای
مصرع اشعار هر غزل
گم میشوم که قافیه پیدا کند مرا "
لبخند می زنم که بگویم خوشم ، ولی
فریاد میزند نگهم موج گریه را
من شکوه می کنم ، تو ولی بی خیال باش
بغضی فشرده راه گلو را از ابتدا
هرگز به ذهن ساده و خامم نمیرسید
تا قهقهرا فرو بروم توی ماجرا
زیر غم فراق تو طبعم ز دست رفت
نامت درون شعر جدیدم شده: شما !
دیگر ز هرچه آینه عمدا فراریم
لعنت به روح مرده و تصویر آشنا
فردا برای من که به دیروز دلخوشم
یعنی تباهی همه ی عاشقانه ها
با این که از گلایه پرم، جای حرف نیست
وقتی که نیست گوش شنیدن ، سخن چرا ؟؟؟
حالا که پاک گشته دلم از بهانه ها
این بار می کنم به صدای تو اقتدا ...
۹۵/۰۸/۱۰
۰
۰
-- پونه