هفتمین جلسه از دور بیست و دوم سری کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰ مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر سعید با دستور جلسه «هروئین» در تاریخ ۹ دیماه ۱۴۰۱ رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد حسین دژاکام
سلام دوستان حسین هستم مسافر؛ امیدوارم حال همه شما خوب باشد، حال من هم بحمدالله خوب هست. امروز جمعه ساعت ۸: ۰۶ صبح، مورخه ۹ دیماه ۱۴۰۱ و ما در پارک طالقانی هستیم.
بحث ما راجع به هروئین بود و دو جلسه در موردش صحبت کردیم، قبل از آن هم ۶-۷ جلسه در مورد شیشه صحبت شد. شخصی به شخص دیگری گفت، آهنگری کاری ندارد، آهن را داخل کوره میگذاریم (میکشیمش میلی میشه، تو سرش میزنیم بیلی میشه) الآن هم صحبت از ترک اعتیاد همین هست که یک نفر بیاید و ما به او متادون بدهیم، حالا کمتر یا بیشتر، چیز دیگری ندارد. یا بوپره نورفین یا متادون بدهیم برود اما به اعتقاد من میتوان گفت، درمان اعتیاد مادر همه علوم است؛ حتی ازنظر علم پزشکی مادر محسوب میشود، زیرا هم مجموعه مسائل روحی و روانی هست و هم مسئله فیزیولوژی هست. به عقیده من هم ازنظر روانپزشکی سختتر هست و هم ازلحاظ پزشکی، باید جامعتر و کاملتر باشد تا انسان به درمان قطعی برسد. جلسه قبل در مورد سیستم سازگاری صحبت کردیم و گفتیم اگر بخواهیم از یک ماده دارویی روی یک ماده دارویی دیگری برویم، باید بدن فرد مصرفکننده عادت کند، حتی گفتیم در مورد آبوهوا هم همینطور هست، شما اگر بخواهید به سیبری یا به یک منطقه گرمسیر بروید، باید عادت کنید و سازگار بشوید حتی به آب خوردن در یک منطقه بدن باید عادت کند. مصرفکننده تا امروز هرویین مصرف میکرده و ما میخواهیم از فردا به او متادون بدهیم و انتظار داریم که جواب بدهد یا به او ot بدهیم، جواب نمیدهد، هر چیزی را بدهیم، ممکن است او را منگ کنیم ولی جواب لازم را نمیدهد و این موضوع را مطرح کردیم که باید با ماده جدید سازگار بشود، اگر هرویین مصرف میکند و میخواهیم ماده جدید (متادون یا ot) بدهیم، بین ۲۰ تا ۶۰ روز طول میکشد تا سازگار بشود، حتی گفتیم اگر فردی تریاک کشیدنی مصرف کند و ما بهصورت خوراکی به او بدهیم، بازهم جواب نمیدهد؛ باید ۲۰ تا ۶۰ روز بگذرد تا با ماده جدید سازگار بشود.
سازگاری نقطهای هست در درمان اعتیاد که باید حتماً در نظر داشته باشیم، فیزیولوژی فرد باید با ماده جدید سازگار بشود و او را تشخیص بدهد که چه مادهای هست و چکارش بکند. ما بدن انسان را نمیتوانیم فقط گوشت و استخوان و رگ و پی در نظر بگیریم؛ در مباحث قبلی گفتم که بدن ما ۴۰ تریلیون یعنی ۴۰ هزار میلیارد سلول دارد و هر سلول مانند یک شهر است و کلی مسائل و تشکیلات دارد؛ ما نمیتوانیم ۴۰ هزار میلیارد را مجبور کنیم که چکار کنند، ما باید کاری کنیم که خودشان تشخیص بدهند که چه چیزی به صلاح و مصلحت آنهاست که خودشان سازگار بشوند. هروئین را اگر بخواهیم با ot جایگزین کنیم، باید به بدن فرصت بدهیم تا خودش را سازگار کند و با داروی جدید خودش را تطبیق بدهد.
یکی از مسائل دیگری که در اعتیاد مهم و مطرح است، مسئله اشباع هست؛ اشباع یعنی شما وقتی شکر داخل یک لیوان بریزید تا یک مقداری حل میشود، بیشتر از آن دیگر حل نمیشود، آنجا میگویند آن محلول به نقطه اشباع رسید یا نمک تا میزان مشخصی حل میشود و بیشتر از آن حل نمیشود، داخل یک لیوان آب بریزید، وقتیکه پر شد، یعنی اشباع شده و ظرفیت آن مشخص است. مواد مخدر هم همینطور هست؛ بدن یک مقدار مواد مخدر را میپذیرد و جواب هم میدهد، از آن به بعد وارد مرحله اشباع میشود؛ وقتی اشباع شد، دیگر نشئگی هم ندارد و تخریب دارد. دارو هم همینگونه است؛ تا یک مقداری مناسب است و بیشتر از آن مرحله اشباع است، وقتی در مرحله اشباع باشد، فرد گیج و منگ است.
مقدار اشباع چقدر است؟
در تریاک خوراکی ۱,۵ گرم نقطه مرگ است، کسی تابهحال اینها را برای شما نگفته است، نقطه اشباع تریاک ۱.۵ گرم هست، یک تا یک و نیم گرم تریاک خوراکی، چرا نقطه اشباع هست؟ زیرا نقطه مرگ است، فرد بزرگسالی که به تریاک خوراکی عادت ندارد، خوردن یک تا یک و نیم گرم تریاک، منجر به مرگش میشود، پس نقطه اشباع تریاک خوراکی برای فرد بزرگسال که عادت به مصرف نداشته باشد، یک تا یک و نیم گرم میباشد.
برای متادون هم تقریباً همین هست، گرچه میگوییم ۱۰۰ میلیگرم مرفین مساوی است با ۲۰ میلیگرم متادون و بااینکه اختلاف دارد اما برای من یکی هست یا شربت تریاک که ۱۵ سیسی معادل ۱,۵ گرم یا هر ۱۰ سیسی شربت تریاک یک گرم تریاک است، یعنی یک انسان بزرگسال که عادت به تریاک ندارد، خوردن ۱۵ سیسی شربت تریاک منجر به مرگش میشود، قطعاً برای یک انسان بزرگسالی که سابقه مصرف ندارد مقدار متادون هم همینقدر هست، یعنی ۱۵ سیسی متادون منجر به مرگ میشود، به همین دلیل در کنگره ۶۰ بیشترین میرانی که بهعنوان دارو داده میشود ۱۶.۵ سیسی است، یعنی اوج نقطه اشباع که کمی هم اضافهتر شده است، ۱۶.۵ سیسی آنهم TDS یعنی در ۳ وعده، اگر ۱۵ سیسی را یکمرتبه بخورد، منجر به مرگ میشود، اگر در چند مرحله ۱۵ سیسی را بخورد، اوضاع کمی متفاوت است و در کنگره ۱۶.۵ سیسی نقطه مرگ هست و به هیچکسی هم حتی نیم سیسی بیشتر از این مقدار داده نمیشود، در کنگره ۶۰ در حال حاضر ۱۵ هزار نفر بهطور شناور (کموبیش) با شربت تریاک در حال درمان هستند و یک نفر از اینها حتی نیم سیسی هم بالاتر نرفته است.
خیلی از مصرفکنندگان هم امروز در نقطه اشباع هستند یعنی دیگر از مصرف مواد لذت هم نمیبرند، مثل لیوان که وقتی پر بشود بیرون میریزد یا غذا خوردن یک نقطه مشخص دارد، هر انسانی یک مقداری غذا میخورد و سیر میشود اما اگر کسی حجم زیادی غذا بخورد، دلدرد میگیرد، حالش به هم میخورد و هزار مشکل و بیماری به بار میآید، پس غذا خوردن نقطه اشباع دارد تا یک مرحله سیر و بیشتر از آن دچار مشکل میشود.
مصرفکنندگان کشور ما هم اکثراً در نقطه اشباع هستند یعنی بیشازحد مشخص مصرف میکنند و بعضیها هم که چند مصرفه هستند، تریاک میکشد، هرویین میکشد، شیشه هم مصرف میکند، قرص هم میخورد و وارد مرحله فوق اشباع شده است.
ما اگر داروی بیماران را زیر نقطه اشباع بدهیم، از سلامت عقل برخوردار هستند اما اگر از نقطه اشباع بالاتر برویم دیگر برخوردار نیستند، بهعبارتدیگر اگر ۱۵ سیسی حتی متادون، به شخص بدهیم، شخص در مرحله اشباع است، اینکه فرد ۲۰ سیسی بخورد یا ۶۰ سیسی یا ۳۰ سیسی بخورد، به عقیده من این فرد در نقطه اشباع قرار دارد و این در هیچ کتاب علمی و پزشکی نوشته نشده و برای اینکه شخص بتواند هم از مواد استفاده بکند، هم دارو بخورد، هم از سلامت عقل برخوردار باشد، هم بتواند به کار و زندگی خودش برسد، هم هوشیار باشد، وقتی ۶۰ سیسی متادون بدهید، فرد نیمه هوشیار است، یبوست شدید هم میگیرد، برای اینکه یبوست شدید نگیرد، هوشیار و آگاه باشد، به کارش برسد حتی به مسائل زناشویی برسد باید متادون زیر ۱۵ سیسی و ot هم زیر ۱۶,۵ سیسی باشد، این نقطه اشباع هست و باید به این نکته توجه کنیم.
گاهی اوقات ممکن است شما داروها را ترکیبی تجویز کنید یعنی متادون بدهید، قرص خواب هم بدهید، قرص افسردگی و چند نوع قرص دیگر هم بدهید و این همان مسئله فوق اشباع است و برای درمان هرویین باید این مرحله را در نظر بگیریم و برای درمان که ot میدهیم از نقطه اشباع بههیچعنوان نباید عبور کنیم البته گاهی اوقات تریاک بهصورت کشیدنی مصرف میشود و با خوراکی فرق میکند چون اگر فردی مثلاً ۱۰ گرم تریاک را با وافور بکشد این مقدار معادل یک گرم تریاک خوراکی هست، اگر ۵ گرم با غلغلی بکشد معادل یک گرم خوراکی، اگر ۴ گرم با سیخ و سنگ بکشد، مساوی است با یک گرم خوراکی، پس نحوه مصرف خوراکی و کشیدنی، معیارهای متفاوتی دارد.
امروز بحث ما راجع به هرویین بود و روی نقاط مختلف هرویین باهم صحبت کردیم که گفتیم در کنگره ۶۰ برای درمان هرویین، ۳ دوز مشخص شده است، tds یک سیسی یا tds دو سیسی و یا tds سه سیسی، چون افراد باهم متفاوت هستند و تفاوت در نحوه و میزان مصرف هست، ممکن است کسی یک گِلهای بکشد که جلسه قبل گفتم واحد تقریبی هرویین گِلهای هست که در پلاستیک آببندی میشود که یک گرمی دارد، یکچهارم گرمی دارد، واحدهای متعددی دارد، فرد ممکن است یک گِلهای بکشد، ممکن است ۵ تا بکشد، یک گِلهای کوچک بکشد یا یک ربعی (یکچهارم) بکشد، ممکن است یک نفر تزریق کند یا اسنیف کند، بر مبنای نحوه و میزان مصرف میتوانیم از یک تا ۳ سیسی بهصورت tds، شروع کنیم و کمکم بالاتر برویم.
من جدول برنامه ot که در کنگره ۶۰ چگونه کاهش داده میشود را همراه خودم دارم و آقای بابک هم دارند و هرکدام از عزیزان که خواستند این جدول را بگیرند تا متوجه بشوند که چگونه و با چه ضریبی از ۱۶,۵ سیسی کاهش میدهیم، به چه مقدار میرسیم و اگر بخواهیم معکوس عمل کنیم میتوانیم از پایین به بالا برویم، مثلاً شیشه را از پایین شروع میکنیم و بالا میرویم. چون بحث در مورد هروئین هست، من از بچهها میخواهم که صحبت بکنند، نمونهها صحبت کنند و بعد ما از آنها سؤالاتی را میپرسیم یا اگر کسی هم سؤالی دارد بپرسد.
مشارکت مسافر علیرضا
خدا را شاکرم و از آقای مهندس بابت این فرصت سپاسگزارم.
من در سن ۴ سالگی نصف بدنم با آب جوش سوخت و کِیس مناسبی شدم برای پزشکان؛ ۱۲ بار جراحی گراف شدم تا دبیرستان، چون مدتی هم تحت نظر روانپزشک بودم و قرص میخوردم اما در دبیرستان وقتی با تریاک آشنا شدم، کمی از دست پزشکان راحت شدم. در دوره دانشگاه ابتدا دانشجوی کاردانی حسابداری در آشتیان بودم، آنجا راحت بودیم و تریاک و شیره مصرف میکردیم اما زمانی که به خانه برمیگشتم امکان کشیدن وجود نداشت و بیشتر بهصورت خوراکی مصرف میکردم تا اینکه سال ۸۸ مصرف هروئین را شروع کردم. ابتدا نمیدانستم که قرار است چقدر سختی و خرابی به بار بیاورد چون مصرفش راحتتر بود؛ بو نداشت، داخل ماشین یا پارکینگ هم امکان کشیدن بود، با زرورق شکلات یا آدامس موزی و یا فویل و فندک و فتیله مصرف میکردیم. ۴ سال قبل از اینکه با کنگره آشنا بشوم، شرایط مصرف خیلی سخت شد، بااینکه خانه و ماشین داشتم و متأهل هم بودم اما همیشه در فرحزاد دنبال مصرف بودم و خودم هم نمیدانستم چرا همیشه اینجا هستم. من شرایط کاری مناسبی داشتم و مدیر داخلی پلیس بعلاوه ۱۰ بودم اما یک مصرفکننده هروئین همیشه در حال مصرف است یعنی من همیشه دنبال خرید جنس بودم یا در حال مصرف و یا دنبال تهیه پول، همیشه همینطور بود تا زمانی که با کنگره آشنا شدم؛ اما قبل از ورود به کنگره انواع و اقسام روشها را تجربه کردم؛ کلینیک، کمپ ترک اعتیاد اما هیچ خبری حتی از ترک نبود. از فردی که هروئین مصرف میکند نمیتوانید انتظار داشته باشید که آرام بگیرد. مواقع زیادی به دکتر مراجعه کردم و خیلی دوست داشتم که آن دکتر خودش مصرفکننده بشود و انگشت ترحم خود را از روی من بردارد یا اینکه به من نگوید باید اراده داشته باشید و به خاطر خانواده ترک کنید، من بارها ترک کرده بودم، بارها سختی کشیده بودم، گریه میکردم و روزگار بدی داشتم اما نه آن دکتر حرف مرا میفهمید و نه من متوجه صحبت او میشدم که اصلاً در مورد چه چیزی حرف میزند؛ مگر میشود به این راحتی هروئین را کنار بگذاری؟ خیلی سخت بود و روز اول هم که وارد کنگره شدم با خودم گفتم اینها هروئینی نیستند و اصلاً به هروئینیها نمیخورند. میخواستم یک نخ سیگار بکشم و بروم که یک کمک راهنما به من گفت حالا بیا باهم میرویم بیرون و سیگار هم میکشیم. کنگره در حقیقت راه را پیدا کرده است وگرنه نمیشود یک هروئینی را کنترل کرد. من با مصرف یک سیسی ot سفرم را شروع کردم. چیزی که به من خیلی کمک کرد که جناب مهندس هم جلسه قبل فرمودند و حقیقتاً هم وقتی جناب مهندس صحبت میکنند گویی که زندگی ما را تشریح میکنند، این بود که برای من توضیح دادند که قرار است این دارو را بخوری، اگر بیشتر بخوری اثری ندارد، باید بهاندازه بخوری ولی یک تا دو ماه همزمان سازگاری هست و دقیقاً هم همینطور بود. دارو برای من خیلی بدمزه بود، درحالیکه من هروئین مصرف میکردم اما خوردن این دارو مرا اذیت میکرد اما رفتهرفته عادت کردم حتی میتوانستم داخل دهانم نگه دارم، تقریباً یک ماه زمان برد و آرامآرام با دارو سازگار شدم. مشکل یبوست هم داشتم اما به فرموده راهنما نیم ساعت قبل از مصرف دارو، کمی D.sap با آب ولرم میخوردم و خیلی خوب جواب گرفتم حتی مشکلات قبلم را هم برطرف کرد. بعد از گذشت ۲ ماه از سفر، درمان سیگار را هم آغاز کردم. یک روزی در شهر قم از مجتهدان نامه گرفتند که این آدم مشکل روانی دارد و زیاد او را نگیرید اما امروز کمتر کسی میتواند مرا به هم بریزد و اذیت کند و همه اینها از لطف جناب مهندس و کنگره است، تشریح کردن مسیر خیلی به من کمک کرد، اینکه به من گفتند چه اتفاقاتی قرار است برای تو بیفتد، این یک بیماری است و ربطی به ارده ندارد، درمان دارد و نمونههای زیادی هم وجود دارد و این مسئله به من کمک کرد و میدیدم که هر هفته حالم بهتر میشود. خیلی متفاوت است با یک جایی که آدم را نگه میدارند و حال آدم هم بدتر میشود و میگویند که امروز برای امروز و فردا برای فردا و آدم روزبهروز حالش بدتر میشود. خدا را شکر میکنم و از آقای مهندس تشکر میکنم و بدون تعارف واقعیت این است که کنگره جواب داده وگرنه ما اینجا نبودیم.
مشارکت مسافر نیما
از کلاس اول راهنمایی حشیش و الکل مصرف میکردم و کاملاً بهعنوان تفریحی بود و اصلاً متوجه نبودم که این کار اشتباه است، این مواد مخدر است، فقط میخواستم که بهاصطلاح تفریح کنم و کمی شرایط را تغییر بدهم و هیچ آگاهی نبود تا بدانم که مواد مخدر مصرف میکنم، ذرهذره وارد مصرف شیشه شدم، کممصرف میکردم اما بههرحال بود و هرازگاهی هم کوکایین مصرف میکردم و شنیده بودم که در کشور آمریکا کوکایین را به اسم کراک میشناختند و اینگونه با کراک آشنا شدم. در ایران و یک روز که در اتاق پسرداییام در حال بازی بودم که کیفش را باز کرد و یک ماده سفیدرنگ مانند گچ بیرون آورد و روی یک سوزن چسباند و با فندک یک سوزن دیگر هم داغ کرد و به من گفت دو تا دود بگیر و من همان دو تا دود را گرفتم و بعد چیزی نفهمیدم، احساس میکردم که سرم بهاندازه یک سنگ بزرگ شده است، پشت گردنم داغ شده بود، پلکهایم سنگین بود، هیچ احساسی نداشتم و درنهایت با سر زمین خوردم. پیش خودم گفتم بهبه این بازی از تمام الکل، حشیش و به قول خودم بازیهایی که قبلاً داشتم بهتر است، لذت بیشتری دارد؛ ابتدا هفتهای یکبار مصرف میکردم اما کمکم زیاد شد و تبدیل شد به صبح، ظهر و شب. جالب و عجیب این بود که هرجایی که میرفتم، قبل از اینکه وارد آنجا بشوم حالم خیلی بد میشد و تا قبل از مصرف حالت تهوع داشتم و بالا میآوردم و منتظر بودم که سریعاً مصرف کنم و رفتهرفته بعد از لذت تبدیل شد به عادت هرروزه و آن عادت هم تبدیل شد به نیاز و نمیتوانستم بگویم که مصرف میکنم تا لذت ببرم. بعدازظهرها که از سرکار برمیگشتم خودم را با کراک خفه میکردم؛ حتی سرکار هم مصرف میکردم.
موردی که الآن میخواهم راجع به آن صحبت کنم و جناب مهندس هم جلسه قبل به آن اشاره کردند این بود که من قبل از ورود به کنگره ترک کرده بودم، با شیشه مصرف کراک را ترک کردم، شیشه را هم بعد از یک سال ترک کردم و وارد کنگره ۶۰ شدم، چیزی که خیلی به من کمک کرد این بود که بااینکه خیلی مصرف میکردم، از مواد مخدر چیزی نمیدانستم؛ من نه کراک را میشناختم نه شیشه را، فقط مصرف میکردم و تنها چیزی که میفهمیدم نشئگی و خماری مواد بود. وقتی وارد کنگره شدم، تمام جزییات را به من گفتند. محبت کنگره و به همراه دانشی که وجود داشت، به من کمک کرد تا توانستم هروئین، شیشه و کراک را درمان کنم، نام علمی هرویین را اینجا یاد گرفتم، مشتقات تریاک را و شیشه را، محبت کردن را اینجا یاد گرفتم، اینها را که دریافت کردم دیگر جایی برای مصرف مواد در ذهن و زندگی من نبود، من کار کردن را، بخشیدن را اینجا یاد گرفتم و همه اینها باعث شد که در زندگی انگار در یک اتوبان بودم و اصلاً دیگر به کوچهپسکوچههای آن فکر نمیکردم و این اتفاق در کنگره برای من رخ داد کراک خیلی به من ضربه زد ازنظر روحی بسیار ضعیف شده بودم تنها که میشدم گریه میکردم به من میگفتند بالای چشمت ابرو است هم گریه میکردم پوست بدنم یک پوست نازک شده بود که کش میآمد صورت و دستم هم به همین صورت بود در هفت هشت ماه اول مصرف کراک وزنم به نصف رسید شقیقههایم فرو رفته بود گونههایم به بیرون آمده بود موهایم شروع به ریزش کرد ولی اتفاقی که برای من افتاد من سه سالی مواد مخدر را ترک کرده بودم ایکاش ترک نمیکردم مواد مصرف میکردم چون آن ترکی که انجام دادم خیلی ضربه بیشتری به من زد دانش کنگره و آموزشهای راهنمای من باعث شد که من بتوانم مواد را در نظر نگیرم دانش کنگره مسیر حرکت من را مثل یک اتوبان هشت باندِ کرد و در این مسیر حرکت کردم خیلی کاره من راحت شد خیلی لذتها را متوجه شدم زمانی که مصرف میکردم مزه غذای مادرم را نمیفهمیدم وقتیکه در کنگره درمان شدم اولین قاشق غذای مادرم را خوردم و مزه را متوجه شدم اشک میریختم و دست من نبود من دچار بیماری بودم که از آن نمیتوانستم بیرون بیایم، بله من هم ترک داشتم ولی خب بیفایده بود مرسی ممنون.
سلام دوستان فرشته هستم یک همسفر
ممنون از استاد بابت وقت مشارکت خدا قوت به دبیر . من از صحبتهای آقای علیرضا یک سری برداشت کردم کاملاً مشهود است تفاوتها را میخواهیم بگوییم که ایشان به پزشکهای مختلف روانشناسهای مختلف مراجعه کردند و وقتی به پزشک مراجعه میکردم دوست داشتم که خود پزشک مصرفکننده بود تا اینکه من را درک میکرد و حرف واقعی هم است کاملاً واقعیت است به نظر من خود ما در شرایط کنگره خودمان را با آگاهی و علمی که داریم بهروز کنیم و آن آگاهی مؤثر را داشته باشیم که در برخورد اولیه با بیمار بدانیم چگونه باشد که بیمار جذب ما بشود و این برای من جالب است خب با جناب مهندس سهشنبهها خیلی باهم بودهایم طی این چند سال همیشه همین است ما ابتدا جلسه اولی که بیمار میآید بتوانیم آن را جذب کنیم مریض بیمار است مخصوصاً کسی که مصرف هروئین دارد میآید که فرار کند همانگونه که آقای علیرضا میگویند آقای مهندس هم خوب میگویند که تریاک مثل زغالسنگ است گرمای آن در بدن میماند ولی هروئین مثل بنزین میماند و هر دقیقه مصرف میکند پس بنابراین، این قضیه را باید حواسمان باشد در کنگره میگوییم که سه جلسه بهعنوان تازهوارد قرار بدهیم کسانی که کمک راهنمای تازه واردین هستند از کمک راهنمای بعدی مهمتر هستند و اینها هستند که میتوانند فرد را نگهدارند و با بیمار همزادپنداری کنند بهجای اینکه آن را متهم کنند وقتی در دل مریض میروی و با عشق و محبت با آن صحبت میکنید و توجیه بشود که ما اینجا به تو بهجای مواد مخدر مصرفی به تو دارویی میدهیم و دوره سازگاری وجود دارد ممکن بیست روز تا دو ماه باشد در کنار دوستان هستید محبت است مثل پزشک خانواده چون در دل مریض است از این به بعد بتوانیم درست برویم و کنگره آموزشهای که دارد به نظر من بسیار ارزشمند است. یک سؤال داشتم آقای علیرضا گفتند من تریاک مصرف میکردم و بعد هروئین شد مشکلی که در کلینیکها داریم این وسوسه سریع هروئین است چون اثر آن زود از بین میرود من خیلی دیدیم در بیمارها که میروند حالا کمتر برمیگردند و وسوسه اذیت میکند شما چگونه با این کنار آمدید و چگونه توانستید بر وسوسه خودتان غلبه کنید مرسی ممنونم.
مسافر علیرضا: واقعیت این است که در یک ماه اول من یک گریزی هم زدم و از گلویم پایین نرفت مثلاینکه متوجه شده باشی که یکجا در حال درمان شدن باشی و حالت بهتر میشود مثل آب خوش نبود و از گلویم دیگر پایین نمیرفت و من فکر میکنم جهانبینی کنگره همراه بااینکه فیزیولوژی من درمان شد مثل انسانی که سیر است انسانی که سیر است دیگر میل به غذا ندارد من چیزی بهعنوان وسوسه در زندگی حقیقت را بگویم متوجه آن نشدم جهانبینی کنگره برای من جذاب بود اتفاقاتی که جناب مهندس در سیدیهایشان میگویند که این کار را انجام دهید این اتفاق میافتد وعده خداوند حقیقت است راستگویی درست میکند برای من این اتفاق رخ داد که حقیقتی را گفتم و مشکل چندساله من درست شد و باعث شده بود که دیگر وسوسه را متوجه نشوم.
جناب مهندس: نکته مهم این است که ما اصطلاحات مصرف را بدانیم یعنی یک پزشک درمان اعتیاد باید تمام اصطلاحات کوچهبازار را پای بساط را همه را بداند چون با استفاده از آن واژهها میتواند احساس نزدیکی به مریض بکند نه اینکه بگوییم ما برای دانشگاه هستیم این اصطلاحات به درد ما نمیخورد باید بداند فتیله زرورق ملاقه چه است سرنگ و...همه اینها را باید تمام مفاهیم را بداند و از این اصلاحات وقتیکه مریض میگوید استفاده کند که بداند احساس نزدیکی وجود دارد به قول علیرضا وقتی بلد نباشد میگوید پسر شعور نداری باید درس بخوانی اراده داشته باشی خانواده را دوست داشته باشی و...
از این نصیحتها دو اصطلاح را امروز برای شما معنی آن را میگویم یکی اصطلاح دودره کردن است که دودره برای این است که بعضی وقتی میرفت از یک قاچاقچی مواد بخرد یک مصرفکننده خمار پول گیر آورده است که به یک قاچاقچی بدهد مواد بگیرد باهم میرفتند درب یک پاساژ و میگفت که من میروم مواد بیاورم پاساژ هم دو در داشت از این در مصرفکننده را میکاشت و از آن در دیگر میرفت یا در یک خانه میماند و میگفت همینجا بمان من بروم مواد بیاورم این خانه دو در داشت و از آن در خارج میشد اینکه میگویند دودره کرده است این بود که سرکار میگذاشتند این اصطلاح خیلی به کار میرود. یکی دیگر هم خالی بستن است. اصطلاح آن از کجا آمده است؟ قدیمها مأمورهای شهربانی قدیم این وقتی سر پست بودند به آنها اسلحه کمری میدادند فشنگ هم میدادند و میرفتند در کافه مست میکرد و اسلحه را میکشیدند همدیگر را یا میکشتند یا تیر هوایی میزدند و بعد بهمرورزمان به اینها اسلحه میدادند ولی فشنگ نمیدادند اینها که به سر پستهای خود میرفتند اسلحه روی کمر بود که مردم حساب ببرند ولی اسلحه بدون فشنگ بود و زمانی که دعوا میشد و تحدید میکرد و اسلحه را میکشید و میگفت برو بابا تو خالی بستی خالی بستی یعنی اسلحه کمریات فشنگ ندارد این دو اصطلاح را امروز داشته باشید آنها که میدانند که میدانند کسی که نمیداند آشنا بشود.
سلام دوستان ایران هستم همسفر
من از آقای نیما یک سؤال داشتم شما گفته بودید که یک سال ترک کرده بودید شیشه را و زمانی که به کنگره آمدید اوتی را مصرف نکردید در طول سفر کلاس جهانبینی بود یا نه اوتی را هم مصرف کردید؟
مسافر نیما: خیر من زمانی که وارد کنگره شدم یک سه سالی بود که مصرف نمیکردم و وقتیکه آمدم و رفتم خدمت جناب مهندس گفتم که من ترک کردم گفتند که شما ترک کردید درمان نشدید و باید درمان بشوید من اول حقیقتاً یک مقدار جبهه داشتم و ضخم معده هم بهواسطه مصرف شیشه داشتم و گفتم باید چیکار کنم؟ گفتند باید به حرف راهنما گوش بدهید و تریاک بخورید از زمان دورهای بود یک شش هفت ماه اوتی پخش نمیشد فقط من با اوپیوم سفر میکردم گفتم که ضخم معده دارم و تریاک بخورم چه میشود؟ گفتند نه شما به درمان میرسید این فرمان را اجرا کنید منم انجام دادم زمانی که ترک کرده بودم حقیقتاً هیچ حسی نداشتم من همان یک ماه دو ماه اول که وارد سفر شدم من حسها را درون خودم احساس کردم تازه محبت را متوجه شدم تازه متوجه شدم که چشمهایم میبیند یک باغچه درب خانه ما یک درخت کاشته بودند من ندیده بودم چون ترک بودم و وقتی وارد سفر شدم دیدم به مادرم گفتم که این درخت چیه؟ گفت سه سال است که این درخت را کاشتن واقعاً نمیدیدم نه اینکه بخواهم ادا دربیاورم قضیه این بود مرسی.
مقداری که شروع کردید چقدر بود آن زمان؟
آن موقع اوپیوم بود سه تا ۵۰ میلیگرم شروع کردم و سقف مصرف هم به ۴۰۰ میلیگرم رسید و کل تایم سفرم هم ده ماه شد.
جناب مهندس: پنجاه میلیگرم یعنی یکبیستم گرم یک گرم را بیست قسمت بکنید، یک قسمت آن.
سلام دوستان پوریا هستم مسافر
با بیش از هفده سال انواع مواد مخدر وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی هروئین شیشه متادون سیزده ماه و ده روز سفر کردم با راهنمایی آقای امیر شکر در ضمن مسافر سیگار هم هستم یازده ماه سفر کردم به روش DST با آدامس نیکوتین خوراکی راهنما آقای احمد رستمی رهایی از بند مواد و از بند نیکوتین هر دو سه سال
از آقای مهندس ممنونم که این فرصت را به من دادند خدای خود را شاکر هستم راجع به تخریب من و چه پروسهای طی شد که به وضعیت الآن برسم من از زمانی که یادم هست بچه بودم همیشه دنبال حال خوب بودم کنجکاو بودم دنبال حس خوب بودم و همه نوع مواد را تجربه کردم و فقط کوکایین نزدم تزریق هم نکردم و همهچیز را تجربه کردم که یک حال و حس خوب داشته باشم انگار که قبل از اعتیاد من خمار بودم و من الآن این را متوجه شدم و دنبال اینکه آن خماری برطرف بشود خودم هم نمیدانستم من قبل از مصرف مواد هم ورزشکار حرفهای بودم رزمی کار میکردم و یادم هست که من در مواد بزرگ شدم بهواسطه یکی از فامیلهای ما که قاچاقچی بزرگ مواد مخدر بود در تریاک زندگی میکردم اتاقخواب من بیست کیلو سی کیلو تریاک بود که فروش عمده انجام میدادیم اول تریاک مصرف کردم و بعد سیگار دستم گرفتم و بعد میخواستم ببینم که این چی هست که هرروز اینور و آنطرف میبرم شروع کردم و زدن مادههای مختلف که به آن حال خوب برسم یک مدت خوب بودم ولی بعد میدیدم که فایده ندارد رفتهرفته جلو رفتیم حشیش تریاک شیره بود شیشه کراک هروئین متادون ترامادول و انواع مواد. جالب است که هیچوقت آن تعادل و حس خوب را به دست نمیآوردم و رفتهرفته اوضاع وخیم شد. من یادم هست سال ۸۷ برای کنکور رفتم من قبل از کنکور صبح زود دو ساعت در حمام بودم و پایپ دستم بود و شیشه میکشیدم با شیشه به سر جلسه کنکور رفتم و زندگی بدون مواد را نمیتوانستم تصور کنم حتی مواد کفی هروئین شیشه پایپ و...بهجرئت میتوانم بگویم که بیشتر دوست داشتم اگر مادرم یکگوشه مریض افتاده بود و مریض بود و این اتفاق هم افتاد من باید اول خماریم برطرف میشد شیشه میزدم هروئین بزنم بعد از اگر شد آنوقت مادرم مادری که الآن عزیزتر از جانم است و بهجایی رسیدم که در طول روز تشنج میکردم جوری بود که قبل از اینکه بخوابم از بیداری میترسیدم از خماری که در انتظارم بود قبل از خواب کفی هروئین آبشده کنارم میگذاشتم و میخوابیدم پایپ پر از شیشه آبشده کنارم میگذاشتم تجهیزات کامل کنارم که وقتی بیدار شدم لنگ نباشم بیدار میشدم همه امکانات کنارم بود و نمیتوانستم بکشم حالم اینقدر وخیم بود که یک نفر باید برای من میگرفت که من بتوانم بکشم که چه اتفاقی رخ بدهد که بتوانم بروم دستشویی بتوانم دست و صورتم را بشورم و بعد تازه خودم شروع به کشیدن بکنم شبهایی که تنها بودم و میخواستم بخوابم میترسیدم بااینکه مواد همهچیز بود صبح کی برای من بگیرد با آن حال تشنج با آن خماری اینقدر میلرزیدم که نمیتوانستم لوله هروئین را دستم بگیرم و من کنگره را با شربت تریاک شناختم برای مصرفکننده هروئین باورش سخت است که بتواند تریاک آن را درمان کند من وقتی روی ریل هروئین بودم اصلاً تریاک و شیره جواب نمیداد ۲۵ گرم تریاک با وافور میکشیدم و تشنج میکردم حال من به این صورت بود خمار بودم یک هروئینی مشکلی که دارد این است که باور ندارد که شربت اوتی میتواند آن را درمان کند یک مصرفکننده شیشه باور ندارد که با شربت تریاک درمان میشود من یادم هست که اوایل میگفتم که من شیشه هروئین میزنم شربت تریاک میخواهد من را درمان کند این باور برای من که میخواهم سفر کنم باید شکل بگیرد یادم هست آن یکی دو ماه اول این مشکل را داشتم ولی با آگاهی که کسب کردم همه چی برعکس شد و عوض شد مصرفکننده هروئین جدا از آنکه بعد از مصرف خماری آن برطرف میشود عاشق بازی با آن کفی هستند با آن فویل هستند که این هروئین آب میشود و عاشق این بازی کردن است منه شیشهای عاشق بازی کردن با پایپ بودم یادم هست قبل از کنگره با یکی از دوستانم فکر ترک بودیم و میگفتیم چیزی جایگزین هروئین بکنیم که روی فویل با آن بازی کنیم و بخار بشود آن را بکشیم یعنی تا آخر عمر به جان خودمان بسته بودیم روشهای زیادی برای ترک انجام دادم سمزدایی یو آر دی کمپ کلینیک همه و... روشها را امتحان کردم بیشترین تخریب هم روی urd بود که سه روز بیهوش زیر سرم وحشتناک بود چیزی از آن سه چهار روز یادم نمیآید و تخریبهای وحشتناکی به همراه داشت ولی هیچکدام جواب نمیدادند من یک سال دو سال بین ترکهایی که انجام دادم داشتم ولی جواب ندادند تا کنگره و اتفاقی که برای من افتاد جدا از همه آموزشها من الآن میدانم که ژن من بیانش تغییر کرد که من شخصیتم عوض شد منی که دنبال خوش گذارنی بودم من سال ۸۷ وارد دانشگاه شدم چند سال خواندم ولی ترک تحصیل کردم رشته مهندسی عمران بعد از سیزده سال دوباره از اول قبلاً برای پاس کردن میخواندم ولی الآن متوجه شدم باید یاد بگیریم و از اول رشته خودم را یک مقدار تغییر دادم مهندسی مکانیک شد بعد از سیزده سال چه اتفاقی در کنگره افتاد که من الآن ترم پنجم هستم مهندسی مکانیک و جزو دانشجوهای برتر دانشگاه هستم رتبه اول هستم معدلم ۱۹.۵ است و این خارقالعاده است برای کسی که مصرفکننده کارتنخواب بود من را خانواده خودم هم قبول نداشت من کافیشاپ داشتم با چند کارگر ولی پدرم اینقدر من را قبول نداشت که سوییچ ماشینش را به من نمیداد از ماشین وسیله بیاورم ولی کنگره با من چه کرد جدا تمام از آموزشها باورم بر این است که بیان ژن من تغییر کرد و خدا را شکر میکنم و از آقای مهندس ممنونم چیزی که هیچکدام از فامیلهای من باور نداشتن و من رسیدم ممنونم خواهش میکنم. متشکرم.
جناب مهندس
الآن ما دوازده سیزده سالی که با کلینیکها همکاری کردیم باهم مراحل مختلفی را طی کردیم من هم همیشه سیاستم بر این بود که از کلینیکها حمایت کنم هر چه دانش هست به آنها منتقل کنم ولی این چندروزه یک مقدار تریاک بالا رفت طالبان تریاک را بالا بردند تریاک کیلویی ۴۵ میلیون تومان رسید معتادها به کلینیکها حمله کردند و قیمت شربت تقریباً شیشههای ۲۵۰cc تا یکمیلیون تومان معامله شد؛ البته پایین آمد قیمت تریاک ۳۵ میلیون تومان شد پایینتر هم میآید. یک سری از کلینیکها با ما خوب همکاری نکردند و گفتند ما دیگر به شما نمیدهیم؛ وقتی ما میتوانیم ۳۰۰۰ هزار تومان بفروشیم چرا به شما ۱۸۰۰ تومان بدهیم؟ بهطوریکه در یک شهری پذیرشی از ما نکردند و مراحل را بهجایی رساندند که در آن شهرستان با کارها و تقلبهایی که کلینیکها کرده بودند، اصلاً کلینیکها را حذف کردند ۲۵ تا کلینیک دولتی معرفی کردند. گفتم آن کلینیکها را اصلاً حذف میکنیم ۲۵ تا کلینیک دولتی معرفی میکنیم و تا هرچقدر اوتی بخواهند نامحدود به بچهها بدهند. این است که باید یک مقداری آن وجود ما یا اعتقاد ما یا ایمان ما حالا دو روز بازار رفت بالا داریم باهم کار میکنیم؛ آن مسائل انسانی هم مطرح است دیگر همیشه همهچیز را پول تعیین نمیکند؛ کاش پول ادامه پیدا میکرد؛ این یک رگباری است مثل باران بهار یکمرتبه یک رگباری زد و تمام میشود؛ زمستان میرود و روسیاهیاش برای زغال میماند. این است که ما در این فراز نشیبها باهم بودیم چند سالی همیشه سعی کردیم باهم متعهد باشیم به یکدیگر کمک کنیم من روزی که اوتی را وارد پروسه درمان کردند دکتر مکری از من خواست مرکزی درست کن دفتری بزن یک پزشک هم بگزاریم و به بچههای کنگره اینجوری اوتی بدهیم گفتم من این کار را نمیکنم و این باید داده بشود به تمام کلینیکها چرا چون میخواستم درمان اعتیاد برود به کلینیکها به خاطر دی اس تی برود به کلینیکها به خاطر اینکه کلینیکها مریضهای جدید را ببینند اعتماد پیدا کنند به درمان اعتقاد پیدا کنند به درمان، صحیح این هست که این را ولی در تهران نه در تهران تمام کلینیکهای که با ما کار میکنند چون کوچکترین خمی به ابرو نمیآوردند و این خوشبختی و مسئلهای بسیار مثبتی بود ولی یکی دوتا شهرستانها تکی کمی این کار را کردن شهرستانها اصلاً مریضهای ما را قبول نکرد یکمرتبه ولی از تو کلینیکش یک ۲۰ لیتری oT درآوردن کلینکش هم پلمپ کردن بستن هزارتا مشکلات دیگری این هست که من از عزیزان تهران رسماً از تهرانیها تشکر کنم و حتماً این مسئله رو به مسئولین گزارش بدم که واقعاً تو این قضیه همه اصلاً کوچکترین خمی به ابرو نیاوردن و کار خودشان رو ادامه دادن مسئلهای درمان oT و مسئلهای کنگره ۶۰ یک مسئلهای هست که همه جانب است مالان تو کنگره ۶۰ خوب تو سیگارم داریم با این متد DST داریم درمان میکنیم کاهش وزن هم عمل کردیم روی اعتقادی که به oT داریم میبینیم که در بیمارهای دیگر هم ot پایلوت کردیم عمل کردیم روی کنسر عمل کردیم و روی البته کوئید بود مال ot نبود حالا چون بچهها پزشکان اینجا هستند یک کیس دارم فرهاد میای صحبت کنی چون ما آنجا روی کیس های دیگر هم یک سریع کارهای تحقیقاتی انجام دادیم اینجا هم لژیون پزشکان هستید روی همان مسئلهای تیوری X فرهاد میآید صحبت میکند و چند روز پیش هم رهایی شو گرفت بیا فرهاد خارج از نوبت خارج از مسئلهای اعتیادت براش یک دستی بزنید برای فرهاد خودتو معرفی کن شرح بیماریات رو هم بگو پوریا گفت که بیان ژن هم تغییر کرده کاملاً درست میگوید تغییر بیان ژن رو ما قشنگ در آزمایشگاه ثابت کردهایم روی موشهای صحرایی رعد ۱۸۰ ژن را موردمطالعه قرار دادیم در دانشگاه بریستول انگلستان انجام شد و موردمطالعه قرار گرفت که این ۱۸۰ تا ژن از ۸۰ تا ۱۳۰ بیان ژن تغییر کرد روی تحقیق دیگرم انجام دادیم که راجع به مصرفکنندگان شیشه بود که ورود به کنگره دو تا خون گرفتیم و موردمطالعه قرار دادیم ۶ ماه بعد هم دوباره بیان ژن تغییر کرده بود چون من اعتقاد دارم که بیان ژن کاملاً تغییر میکند و کاملاً قابلدرمان است و در آینده انشاالله نهچندان دوری کلید درمان بسیاری از بیماریها باز خواهد شد.
سلام دوستان فرهاد هستم مسافر ایکس
با بیماری آر-پی وارد پروسه درمان شدم با راهنمایی خوب خانم شانی و نظارت آقای مهندس ۲۹ ماه و ۴ روز سفر کردم الآن ۱۷ روز است که آزاد و رها هستم.
بیماری آر پی بیماری است که الآن اگر در اینترنت سرچ بکنید نوشته است لاعلاج؛ بیماری ارثی است که از هر هزار نفر یک نفر درگیر این بیماری میشود. دوتا حالت دارد این بیماری؛ یا وقتیکه کسی به دنیا میآید کور به دنیا میآید یا اینکه از سن ۱۵ سالگی به بعد به نابینایی نزدیک میشود و من گزینه دوم بودم. ۱۵ سالم بود رفتم پزشک به من گفتند بیماری داری به نام آر پی؛ وقتیکه رفتم آنجا تحقیق کردم و گفتند برو هر طور که دوست داری زندگیات را بگذران به دلیل اینکه ۵ سال یا ۷ سال دیگر فوقش ۱۰ سال دیگر تو کور میشوی. من دیگر ماندم تمام زندگی برایم سیاه شده بود. یک قرصی هم به من دادند قرص استازولامیت که من میخوردم؛ یکچهارم اول شروع شد، میگفتم آقای دکتر من دستهایم گزگز میکند میگفت اشکال ندارد. دائم دوز را میبرد؛ دوز بهجایی رسید که وقتی من مصرف این دارو را داشتم گوشهایم شنوایی نداشتند، دستوپایم شل میشد میافتادم زمین نمیتوانستم تکان بخورم؛ میگفتم آقای دکتر من اینجوری هستم میگفت اشکال ندارد، گوجه بخور یا مثلاً موز بخور یا مثلاً گوجه زیادتر مصرف بکن؛ میگفتم آقا نمیشود. هرچه که میرفتم جلوتر دوز داروهایم میرفت بالاتر. هر راهی که شما بفرمایید هر چی که شما بفرمایید هر راهی که شما بفرمایید و میآمد میگفت آقا اینجا کارش خوب هست برو من میرفتم. سلولهای بنیادی تنها راهی بود توی ایران که میگفتند که این درمان دارِد؛ وقتیکه رفتم توی سیستمهای بنیادی، خدا خواست یک نفر کنارم نشسته بود؛ گفتم که چی شد؟ گفت تازه چشمهایم میدید، توی آن حالت رفتم ولی سلولهای بنیادی رو تا زدن از فردای آن دیگر من نابینا شدم. گفتم خدایا شکرت که من انجام ندادم و آمدم بیرون. من تو سن ۲۷ سالگی آبمروارید چشمهایم را عمل کردم؛ یعنی ببینید چقدر روند بیماریام رفته بود بالا. بیماری Rp بیماری که رنگدانه داخل چشم پخش نمیکنم یعنی تصاویر را شما میبینید. یک نفر مثلاً شما میبینید میگویند طرف کوررنگی دارِد رنگها را تشخیص نمیدهی. بعد اطراف را اصلاً نمیدیدم، بههیچعنوان شبها دید نداشتم؛ شبها وقتی میخواستم حرکت بکنم جایی بروم باید دستهایم را میگرفتم حرکت میکردم یا یکجایی که وارد میشدم تاریک بود نمیتوانستم ببینم. حداقل حرکتی وارد میشد ۵ ثانیه بعد یا ۶ ثانیه سریع چشمهایش مردمکهایش تغییر میکند و میبیند، من هیچ جارو نمیتوانستم ببینم. رفتهرفته این دید در شب بیشتر بود میآمد میرسید بجایی که کوری مطلق میشد. زمانهایی میشد من الآن خدا را شکر میکنم که چهرههای شما را بهواضحی کامل میبینم؛ یکزمانی بود اصلاً نمیتوانستم تونستم ببینم تشخیص نمیتوانستم بدم راههای زیادی رو رفتم توی این جمع که حاضر فلفل قرمز بریزد تو چشمش من ریختم راههای اشتباه رفتم چون راههای درستم رو پیدا نکردم. هر کس که میآمد میگفت من تمامصورتم پشت گوشم بالای سرم همهجا را میگفتند حجامت کن حجامت میکردم هر حرکتی که به من هر حرفی رو میزد را انجام میدادم ولی چون میدانستم یکجا بیشتر درمان نمیشد و خدا را شکر میکنم خدا را شکر میکنم چندین دفعه آمدم پیش آقای مهندس از ایشان درخواست کردیم. پدرم رفته بود پیش آقای امین رفته بودم اجازه نداده بودن. خدا را شکر میکنم آن موقع به من اجازه نداده بودن تا این مسیر را طی بکنم و بدونم که واقعاً باید با دلوجان بیایم اینجا و بخواهم که خواستم این باشد که درمان بشوم. آقا روزی که قبل از اینکه بیایم وارد پروسه درمان بشوم، دست خط گرفتم از دکترم پروندههای پزشکیم را همه را جمع کردم؛ دست خط بنویس که من این بیماری را دارم؛ نوشت. من گواهینامهام به دستور دولت توقیف شده بود به خاطر بیماریام کمسیون ۷ نفره ناجا بیمارستان امام سجاد رفتم و آنجا بادید چشم ۱۰ درصد راست ۹ دهم چپ به من گفتند تو مشکل دید نداری؛ اصلاً کی گفته؟! با تو دشمنی داشته اینجوری زده کمبینا که ۷ سال تمام تو گواهینامه نداشته باشی. گواهینامهام را به من دادند. همه این اتفاقات من باز رفتم یک جای دیگر برای بیمارستان ساسان گفتم بدون هیچ حرفی بروم آنجا بنشینم؛ رفتم آنجا نشستم، آزمایشهایم انجام داد؛ یک عکس چشمم انداخت و کارهای دیگر را انجام داد، یککلام به من نگفت تو RP داری. ولی قبلاً مثلاً مثل بیمارستان فارابی که میرفتم تا مینشستم پشت دستگاه، این دستگاه را میگذاشتند میرفتند دوستانشان را دعوت میکردند میگفتند RP دارد بیاید RP را ببینید چون یک بیماری بود که اصلاً نمیشناختند، نمیدانستد چه بیماری لاعلاجی هست، بیایید ببینید پشت شبکهای چشم چطوری هست و من اصلاً جاخورده بودم چه اتفاقاتی در یکتایم همین قرصهایی که میخوردم دائماً افزایش پیدا میکرد. در ماه باید میرفتم روزهای بدی را گذراندم که به این حال الآن برسم. خدا را شکر میکنم که آنها را تجربه کردم و آقا ممنونم.
جناب مهندس: متشکرم، چون وقت نیستش اگر پرسشی داشتید برای مرحلهی بعد میگذاریم البته ما مریضهای دیگر هم بههیچعنوان تحت درمان قرار نمیدهیم؛ اما بعضیها که خیلی پارتی باشد و رفیق باشد و بروند و بیایند و خیلی کم؛ وگرنه بههیچعنوان در این کار مداخله نمیکنم و برای همان کارهای تحقیقاتی. البته فرهاد مادرش هم یک بیماری وحشتناکی داشت صد مرتبه بدتر؛ تازه این پیش آن پادشاه است، چی بود بیماریاش؟ بیماری میاستمی گراویس. بله از این بیماریهای مختلف داشت و مادرش خیلی بدتر بود و الحمدالله او هم کاملاً خوب شد.
مرسی فرهاد، فرهاد دفعهی بعد هم هست اگر سؤالی چیزی داشتید میتوانید دفعهی بعد از فرهاد سؤال کنید، ببینید تئوری ایکس از بیماری چشم که دیدید پاسخگو هست تا کولیت السراتیو یا کرون، اینها همه از یک روش از یک متد برای درمانشان پیروی میشود.
خب متشکرم چون وقت تمام شده و امروز یک رهایی هم داریم؛ قرار هست که رهاییها را هم که برای لژیونهاست را دومرتبه بیاوریم توی لژیون پزشکان رهاییهایشان را معرفی کنند. از کلینیک سحر اشتیاق.
رهایی:
راهنما: سلام دوستان امین هستم مسافر، خیلی خوشحالم امروز در لژیون پزشکان حضور دارم، به دستور آقای مهندس چون همیشه پایین رهایی میگرفتیم امروز آمدیم اینجا خیلی خوشحالم از این قضیه، تبریک میگویم رهایی پیمان به خودش به خانوادهی محترمش، به دکتر سهند که در کلینیک در کنار ما هستند و در رأس به آقای مهندس و خانم آنی تبریک میگویم، امیدوارم که خدمتگزار خوبی باشد برای کنگرهی ۶۰.
سلام دوستان پیمان هستم یک مسافر؛ ممنون استاد به من وقت مشارکت دادید. خدا را شکر میکنم که من در این جایگاه قرار گرفتم که این اذن را به من داد که بیایم در کنگره و به درمان برسم و در کنگره بمانم و خدمتگزار خوبی باشم.
آنتی ایکس من هم تریاک و شیره بود، با روش دی اس تی، با داروی شربت اوتی، با راهنمایی کمک راهنمای خوبم آقای امین شاه کرمی، مدت یازده ماه و هشت روز سفر کردم، الآن هم با دستان پرمهر آقای مهندس یک ساعت هست که آزاد و رها هستم. خیلی خوشحالم که من از آن تاریکی نجات پیدا کردم. من این حال خوب را مدیون کنگره هستم. دستان آقای مهندس را میبوسم، من هیچوقت فکر نمیکردم که بتوانم موادم را ترک کنم و به درمان برسم و خدا را من شکر میکنم که همیشه قدردان کنگره باشم و بتوانم یکگوشهای از کار کنگره را دست بگیرم و بتوانم جبران کنم که نمیتوانم در عوض این کار بزرگی که آقای مهندس در حق ما میکنند جبران کردنی باشد ممنونم از شما.
جناب مهندس: از حالا بچههایی که در کلینیکها به درمان میرسند ما میاوریم اینجا و معرفیشان میکنیم، ببینید اصلاً باید قیافههایشان را ببینید که هیچ اثری از اعتیاد باید در سیمای اینها ما دیگر مشاهده نکنیم، یعنی باورمان نشود که اینها یک روزی مصرفکننده بودند، یعنی بهکل باید در حتی از لباس پوشیدنشان از همهچیز باید کاملاً تغییر بکنند. خب جلسه را میدهم به دبیر عزیز، سلام دوستان سعید هستم همسفر، مطابق قانون یازدهم سبد پول به گردش درمیاید، سلام دوستان حسین هستم مسافر، فرهاد رو که نشانتان دادم فرهاد مصرفکننده نبوده، فرهاد خیال نکنید مصرفکننده بوده نه اصلاً مصرفکننده نبوده، چون متد دی اس تی برای درمانهای دیگر وقتش دو سه برابر میشود، یک رفت هست که باید کاملاً مواد به آن مسلط بشود کاملاً ادیکت بشود کاملاً جایگزین بشود، مرحلهی بعد برگشتش هست، به خاطر این مثلاً میبینیم گاهی اوقات بیستوچهار ماه، بیستونه ماه، سی ماه، بیست ماه طول میکشد، فرهاد چجوری کنگره را شناخت؟ فرهاد پدرش کنگرهای بوده و از بچههای کنگره است و بعد بهوسیلهی پدرش مادرش را آورده کنگره، مادرش مصرفکننده نبود، بیماریهای خیلی وحشتناکی داشت که آن هم درمان شد و بهوسیلهی مادرش هم خودش آمد، اینها همه که میبینید اینها اعضای خانوادگی کنگره هستند، از بیرون ما تحت هیچ شرایطی بیمار قبول نمیکنیم چون پزشک نیستیم تو این کار مداخله نمیکنیم، این هم به کمک سایر پزشکان این کار را کردم من چون در گروهمان پزشکان متخصص هم داریم.
سلام دوستان حامد هستم مسافر؛ سی دی هفته سی دی گردباد هست از آقای مهندس که توی اپلیکیشن بارگذاری شده مرسی.
سلام دوستان بابک هستم مسافر؛ خب از روز شنبه دهم دیماه، شربت اوتی در کلینیکهای همکار با کنگرهی شصت هزینهاش میشود هر سیسی دو هزار و دویست تومان. لطف بفرمایید از شنبه اعمال بفرمایید و عین همان مبلغ دو هزار و دویست تومان را از مراجعین کنگرهی شصت بگیرید. من روز چهارشنبه طبق فرمایش آقای مهندس در جلسهای در یکی از شهرستانها بابت همان مطلب مشکلی که با کلینیکها داشتیم ما در آن شهر نزدیک به پنجاهتا کلینیک داشتیم که با آنها همکاری میکردیم که چهلتا کلینیک، کلینیکهایی بودند که گفته بودند دیگر با کنگره همکاری نمیکنند. با توجه به اینکه آن هزینهای که از بیماران بیرونیشان میگرفتند متوسط هر سیسی هزار و دویست تومان بود، شربت شد برای کنگرهی شصت هزار و هشتصد تومان در نظر گرفته بودیم و برای مدت چندین ماه با آن هزار و هشتصد تومان شربت را به بچههای ما داده بودند. بعدازاینکه شربت بازارش تغییر کرد و تا شیشهای یکمیلیون یکمیلیون و دویست هزار تومان خریدوفروش میشد و در کلینیکها تا سیسی سه هزار تومان حتی بهصورت مستقیم در خود کلینیک در آن شهر شربت را به بیماران بیرونیشان میدادند، اعلام کردند که دیگر به عزیزان کنگره شربت نخواهند داد؛ با پشتیبانی که معاونت درمان دانشگاه داشت از ما و شورای هماهنگی ستاد مبارزه با مواد مخدر آن استان، کلیهی کلینیکهایی که با ما همکاری نکردند و خب اعلام کردند که دیگر با توجه به شرایط اخیر شربت علناً به ما گفتند، گفتند اگر که هزینهی شربتتان را بهاندازهای که برای ما بصرفد نسبت به بازار آزاد گران نکنید، ما دیگر با کنگره همکاری نمیکنیم. با پشتیبانی که از ما شد بیستوپنج تا کلینیک دولتی برایمان باز شد بدون محدودیت سقف نفرات، بدون محدودیت دوز شربت یعنی حتی آن گاوصندوق شربتی را هم که برای بچههای کنگره شصت در نظر گرفتند گاوصندوق متفاوتی بود، دستوری که از طرف دانشگاه علوم پزشکی و مصوبهی کمیته درمان استان به آن بیستوپنج تا مرکز داده شد این بود که کلیهی قوانین کنگره شصت را رعایت بکنند، قیمت را کنگره شصت تعیین میکند از این به بعد در آن بیستوپنج تا مرکز برای آن یکسانسازی که باید انجام میشد و خب کلاً کلینیکهای خصوصی از چرخه خارج شدن. ما از خارج شدن کلینیکهای خصوصی از آن چرخهی همکاری با کنگره اصلاً خوشحال نشدیم، اما خب با توجه به سیاستهای برخوردی که با ما داشتند تنها راه اینکه آن سه هزار نفری را که توی آن استان در حال درمان بودند ما بتوانیم روی درمان نگهداریم و اینکه ریزش نداشته باشیم، این بود که از پیشنهادی که به ما شده بود با همکاری با مراکز دولتی استقبال بکنیم و اینکه آن روال را جلو برویم. ولی همینجا بازهم مثل آقای مهندس من از کلینیکهای تهران تشکر میکنم؛ با هرکدامشان که تماس میگیریم میگیم شرایط الآن جوری هست که ممکن هست ما تعداد بیمارهایی که داشته باشیم یک مقدار با قدیم فرق کرده باشد یکی دو سه تا از کلینیکهای تهرانمان با آنها همکاریمان قطع شد به علت این نبود که بخواهند به خاطر قیمت شربت یا سقف نفرات همکاریهایشان را با ما قطع بکنند مشکلاتی داشتند که حتی بیمارهای بیرونی خودشان را هم دیگر نتوانستند ساپورت بکنند به علت قطع شدن کل سهمیهشان، دیگر حالا دلیلش را من نمیدانم چه بود، اما حتی همان بیماران را که ما خواستیم در کلینیکها پخش بکنیم، به هر کلینیکی که در تهران زنگ زدیم با روی باز پذیرا بودند و حداکثر همکاری را با ما کردند، من همینجا تشکر میکنم از همهی کلینیکهای استان تهران که با حداکثر توانشان با ما همکاری کردند سپاسگزارم.
نگارش: مسافر علی و بهمن
تنظیم: مسافر سعید