۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه» ثبت شده است

بیاییم با خودمون صادق باشیم

همه آدم ها چیزهایی دارند که به داشتنشون خو گرفتند - بعضی چیزها رو هم ندارند - همین چیزهایی که ندارند گاهی براشون می شه آرزو- به داشتنش فکر می کنند - هر روز و هر روز . همین ارزو ها داشته های اون خیلی های دیگه هست و بهشون فکر نمی کنند هرگز و هرگز - نفسی که راحت می کشیم آرزوی خیلی هاست - غذایی که می خوریم - آب سالمی که می نوشیم - راه رفتنمون - شنیدنمون - دیدنمون - آدم هایی که داریم در اطرافمون مث مادر پدر و...و ما هرگز بهشون فکر نمی کنیم و تنها به اون معدود نیازهایی فکر می کنیم که نداریم هر روز و هر روز - گمانم شکر گزاری می تونه این باشه که هر روز به داشته هامون فکر کنیم در این صورت نداشته هامون نا خود آگاه کمرنگ تر و کمرنگ تر می شه - اینطوری بیشتر می تونیم با طبیعت هم فاز بشیم و احساس رضایت کنیم



۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

عشق درسی است که خود نیز نیاموخته ام!

یک سری محبت ها،بی گاه،ناگهان،و غیر متعارف بنظر میرسد.مانند محبت بازیگرانی که در دورن راهنمایی و گاها اوایل دبیرستانی بودنمان،با آن مواجه میشدیم.راستش را بخواهید خودم جزو آن دسته بودم.خب با دیدن یک سری فیلم ها محبتهای جالب و غریبی در دلم ایجاد میشد که فکر .میکردم تا تهِ دنیا همراهم خواهد ماند.یادم هست،فرار از زندان را که میدیدم،چه دقیق و ریز شده بودم روی کوچکترین حرکاتِ ونت وورث میلر(مایکل اسکافیلدِ خودمان) و عشق!!بی پایانی حس میکردم.یادم می آید بعدها کمرنگ شد و شد حامدِ بهداد و بعد ها حتی مهدی سلطانی!

شاید کمتر از سه سال باشد که این حس ها برایم خنده دار و کودکانه بنظر میرسد،ولی باز هم فکر میکنم جزو غریب ترین و جالترین محبتها و جانبداری هاست!نمیدانم به چه امیدی،با چه هدفی،با چه فکری،بود که ادامه می یافت ، یادم نیست اما خوب میدانم،مدتها روحِ کودکی هایم،خود عاشق پنداری! میکرد.

ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

ای بی معرفت

روزی که از دنیا رفتم ..

اونی که زیاد اذیتم کرده بیشتر برام اشک میریزه..

اونی  که حاضر نبود بهم سلام بده میاد برا خداحافظی..

اونی که حاضر نبود دستمو بگیره میاد زیر تابوتمو میگیره...

اونی که خیلی ازم متنفر بود اون روز بهترین عزیزش میشم.....

اونی که  باهام قهر بود وحرف نمیزد اون روز همه حرفاشو میاد سرخاکم میرنه..

اونی که اشکمو همیشه درمیاورد اون روز برام اشک میریزه...

اونی که تنهام گذاشت تو زندگی برا اخرین بار میاد ب دیدنم


۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

دلنوشته های عاشقانه


امروز کلاس ف. رو به خودم مرخصی دادم و موندم خونه و استراحت کردم.

به خدا تو خلقت بعضی از این مردا می مونم .

چندماه پیش یه بنده خدایی من رو معرفی کرده بود برای امر خیر . که بنده این واسط رو اصلا نمیشناختم یه روز اومدن با من صحبت کردن و اندر فضایل جناب خواستگارگفتن (و اونقده گفتن که من گفتم چی رو از دست دادیم!!!! )که چرا اجازه ندادین بیان و ازم اجازه گرفتن که شماره ی من رو بدن به مادرآقا پسر بعد سرخودی داده بودن به خودشون .

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه