این حقیقت تلخ کرده خواب شیرین مرا
آن که دل بستم به او ، دلبند شخص دیگریست
هرچه که منکر شوند ، سود نباشد در آن
ثبت شده در جهان ، دربی پنجاه و دو
قطعه ی نیمه سیاسی به مطلع آقا وحید گل محمدی ( که لینک وبلاگ شخصیشون تو پیوندای وبلاگم هست )
« تا زیر پرچم علوی سینه می زنیم
ما را ازین مذاکره های تهی چه سود ؟ »
زمان یاری مولا ، دگر نزدیک شد مادر
ولایت مانده بی حامی ، خطر نزدیک شد مادر
ماهی که به جادویِ نگاه ِ تو اسیرم
یک دم بِنِشین با من و غم های اخیرم
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
از وصفِ تو درمانده قلم، حرف نداری !
کاین گونه شده رام تو این طبع فراری
نقیضه ای بر روی شعر معروف "تو همانی که دلم لک زده لبخندش را" از استاد بزرگوار، آقای کاظم بهمنی
تو همانی که درآورده دگر گندش را
وختِ نوشیدن چایی بجود قندش را
آدمی هستم، در راهی که انتخاب می کنم و تصمیمی که میگیرم هر کسی با هر جایگاهی مقابلم بایسته از روش رد میشم !
در
اوج بحران سال 88، در جلسه ای پیرامون یک موضوع مهم و مرتبط با اتفاقات
اون ایام، طرحی رو ارائه دادم که با مخالفت یک جلبک بسیار با نفوذ روبرو شد
و به دلیل این مخالفت، طرح در اون مجموعه انجام نشد ولی نهایتا در دو هفته
بعد از جلسه همون طرح رو در جای دیگری استارت زدم و نتایج فوق العاده ای
هم حاصل شد و به بنده هم لقب ساختار شکن دادند :)