عکس


باران و چتر و شال و سنل بود و ما دوتا

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دوتا

وقتی نگاه من به تو افتاد سرنوشت

تصدیق گفته های گل بود و ما دوتا

روز قرار اول و میز و سکوت و چای

سنگینی هوای هتل بود و ما دوتا

کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان

در کوچه ساز و تمبک و گل بود و ما دوتا

تا آفتاب زد همه جا تار شد مرا

دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دوتا

ازخواب می پرم که این ماجرا را فقط

یک آرزوی مانده به دل بود و ما دوتا