سلااااام

بزارید از امروز صبح شروع کنیم.

چون برنامه ای واسه 13 بدر نداشتیم تا 11-10 خوابیدم، بعدشم صبحونه خوردم، ناهار جوجه و منقل بازی، مریمم چون جایی نرفت واسه 13 بدر ساعت 2 با دوستاش رفتن بیرون و سینما و عشق و حال ( الهی فداش بشم ) ما هم ساعت 4 تا 6 با خانواده رفتیم یه جای نزدیک که هم 13 رو بدر کنیم هم سبزه ها رو بندازیم توی آب هم سبزه گره بزنیم

برگشتیم خونه و انتظار داشتم که ماری اومده باشه، پی ام دادم نبود، اس ام اس دادم جواب نداد (از این کارش ناراحت شدم) همینجوری منتظر بودم که بیاد خوابم برد، ساعت 7:30 پی ام داد که اومدم، بیدار شدم جوابشو دادم و رفتم پیش خانواده، تا ساعت 11:15 به هم پی ام ندادیم، (خب ناراحت بودم ازش) که پی ام داد و تا 12:30 حرف زدیم و چون من ساعت 1 سالن داشتم واسه فوتسال رفتم، امشب خودم خوب بازی کردم ولی چون هم تیمی هام غریبه بودن و مزخرف بیشتر اعصابمو خورد کردن، تا 2:30 بازی کردیم و داشتیم میومدیم خونه که به آریان و مجید دوستام گفتم ما که نمیخوابیم، بریم دور دور، این شهر ما شبا ساعت که از 10 میگذره انگار خاک مرده میپاشن روی شهر، هیچکسو نمیتونی پیدا کنی، چه برسه ساعت 2:30 صبح :| 

تا ساعت 4 خودمون تنها ماشین توی خیابونا بودیم، کلی حرفای کاری زدیم، میخواستیم بریم کله پزی که همه جا بسته بود، دیگه خسته شدم، من اومدم خونه و الان در خدمت شمام. :)))))

پ ن : الان باز نیاید بگید قهر کرده با مریمااا، خیلیم خوبیم با هم، فقط یه دلخوریه کوچیک بود که رفع شد. اصلاً هم چیزی به خودش نگفتم. آخه آدم کسی رو که دوست داره که سر چیزای جزئی ناراحت نمیکنه. :)

اجازه بدید یک داشتان کوتاه براتون تعریف کنم داستان از یک ایمیل اشتباهی شروع شد بعله یکی بود یکی نبود یه یاهو بود که یه روز یه ایمیل اشتباهی فرستاد و پرد صاحبش رو دراورد

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر و بالاخره به اینترنت مجهز است.

تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند.

نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد.

در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.

اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد.

پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد که در ایمیل نوشته بود :

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی.

راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم.

همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت.

امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه ...

وای چه قدر اینجا گرمه!!!