* امشب بعد از سه شب متوالی بی خوابی و در محیط بیمارستان بودن ، همچنان بی خوابم با این تفاوت که الان نه تنها در بیمارستان نیستم بلکه در منزلی متفاوت سکنی گزیده ام ....

بله!!!طی یه سفر کاملا یهویی امشب سرم رو روی بالش خودم گذاشتم و زیر پتوی گرم و نرم خودم خوابیدم اونم کجا؟ در پاریس کوچولوی خودم. یه همچین آدم خوشبختی هستم :-) یه آدم خوشبخت در چهارمین شب زنده داریش به سر می بره . راستی ما برای خوابیدن چیکار میکردیم که من الان یادم رفته ؟؟؟ گوسفند می شمردیم ؟؟؟ تو رویاها سیر میکردیم ؟؟؟ 

گاه می اندیشم همه ی حرفهای نگفته م،در یک تک بیتی می تواند گفته شود

بنا را بر این گذاشتم که این آمدنهای نامشخصم را با همین تک بیت ها ادامه بدهم

و ادامه میدهم با:

"عشق از عاشق اثر نگذاشت-هر جا جلوه کرد-

حلقه بر هر در که زد خورشید

صاحب خانه شد"