سال ها پیش که داشتن ویدیو جرم بود و مردم قایمکی و شبانه فیلم های vhs را رد و بدل می کردند،عموی بزرگم توی خانه اش ویدئو داشت و بچه هایش پای ثابت موزیک ویدیوهای ایرانی بودند.نمیدانم چند نفر از شما فیلم دروغگوی بزرگ را دیده اید!هندی بود و هیچ احتیاجی هم به سانسور نداشت.من عاشقش بودم.البته غیر از چهره ی بازیگر اصلی مرد،چیزی از آن را یادم نیست.و ما فقط اجازه داشتیم همان یک فیلم را ببینیم.بعدها فیلم شعله به بازار آمد.البته انگار یکی دو جایش صحنه ی بوسه یا چیزی شبیه این داشت که به سبک خودشان سانسورش میکردند و به اصطلاح،فیلم را جلو میبردند.آن زمان ها،حیا خیلی پر رنگ بود.خانواده ها مراقب بودند در حضوره فرزندشان حتی شاهد یک بوسه ی ساده نباشند.حواسشان به حرمت ها بود.
بچه ها هم اگر اشتباها چنین صحنه ای را جلوی پدر یا مادرشان میدیدند،هزار رنگ میشدند و دیگر رویشان نمیشد سرشان را بالا بگیرند!
اما حالا به یمن وجود ماهواره و آرتیست های ترک،هیچ خط قرمزی باقی نمانده!
خیلی ها،خیلی درباره ی آسیب های ماهواره بالای منبر رفته اند.اما واقعا چند نفرشان این یک قلم را توی اسباب زندگیشان فاکتور می گیرند؟!
در یکی از کارگاه هایی که شرکت کرده بودم،استاد سوژه ای را معرفی کرد که هفته ها فکرم را مشغول کرده بود.
دختر بچه ی شش ساله ای اقدام به قتل عمویش کرده بود.با یک گوی بلوری توی سرش زده بود و فریاد میکشید که من بابای خودمو میخوام.و در همین حین دچار شوک شده بود و او را به بیمارستان منتقل کردند.بعد از بررسی ها و روانکاوی،معلوم شد که دخترک همپای مادرش پای سریالی مینشید که در آن،زنی با برادر شوهرش رابطه دارد و نقشه ی قتل همسرش را کشیده اند.و این طفل معصوم با آن سریال همزادپنداری کرده بود.
این ظاهر ماجراست.در واقع این باور در ذهن آن کودک شکل گرفته که می شود با برادر همسر هم وارد رابطه شد.این فرهنگ سازی ها،این تخریب ها،این برنامه ریزی ها،فقط برای این است که سیاست مداران فهمیده اند از کجا باید ضربه زد که کارساز بیفتد!
من شک ندارم بعد از رواج دادن مواد مخدر و آلوده کردن میلیون ها جوان ایرانی،اینبار دست به نابود کردن ریشه ی خانواده ی ایرانی زده اند.ریشه ی هر خانواده،مادر است.
مادری که ساعت ها از وقتش را پای تماشای خیانت های با شکوه و خالی از قبح زنان دیگر صرف می کند،کی می تواند به دخترش عفت بیاموزد؟!
وقتی ریشه ی گیاهی بپوسد،طولی نمیکشد که جنگل نابود شود.
باور کنید،زنی را میشناسم که با همسره خواهرزاده ی شوهرش دوست شد.هردو در حال متارکه با همسرانشان هستند و در حال حاضر،بدون هیچ ترسی با هم زندگی میکنند و به اصطلاح هم خانه اند!این خانم یک دختر دبیرستانی دارد که بی نهایت زیباست.به نظره شما،دخترش از چشم این مرد در امان است؟!
زنی را میشناسم که بعد از چهارده سال زندگی با همسرش،با نامزده خواهرزاده ی خودش وارد رابطه شد و بعد از جدایی،با او ازدواج کرد.هرچند بعد از سقط یک جنین از همسر دومش هم جدا شد!
و زنان بسیار زیادی را میشناسم که با وجوده همسر و فرزند،با مردان و پسران دیگر در ارتباطند و به خودشان حق میدهند اینگونه از زندگیشان لذت ببرند.
تازگیها هم که باب شده هرکدام از زوجین روی گوشیشان رمز میگذارند و با ادعای روشن فکری و حفظ حریم شخصی،هر کدام سرشان به یک آخوری گرم است!
راستش را بخواهید،من اگر پسر میشدم هرررررگز اجازه نمیدادم همسرم عضوه هیچ شبکه ی مجازی باشد!حتما پیام هایش را کنترل میکردم!هرگز اجازه نمیدادم تنها مسافرت برود!
شاید هم باید ریشه ای تر از این اقدامات سطحی به ماجرا نگاه کرد اما،خیلی از آسیب هایی که به خانواده وارد است،بخاطره عدم کنترل مرد و سهل انگاری های اوست.
همانقدر که نجابت زن را ارزشمند میکند،غیرت هم لازمه ی مرد بودن است