۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته های زیبای عاشقانه» ثبت شده است

ابتلا به عشق


در مرز خویش ماندن و از مرز رد شدن

با مُهر و مِهر فاطمه اصل سند شدن

 

این آروزی سرخ گذرنامه ی من است

در زیر پای مُهر سفارت لگد شدن

 

راه ورود را مگر آموختن از عشق

راه خروج را ز کبوتر بلد شدن

 

پیمودن مسیر به فریاد یا علی

یعنی که با حسین، علی را مدد شدن

ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

بیاییم با خودمون صادق باشیم

همه آدم ها چیزهایی دارند که به داشتنشون خو گرفتند - بعضی چیزها رو هم ندارند - همین چیزهایی که ندارند گاهی براشون می شه آرزو- به داشتنش فکر می کنند - هر روز و هر روز . همین ارزو ها داشته های اون خیلی های دیگه هست و بهشون فکر نمی کنند هرگز و هرگز - نفسی که راحت می کشیم آرزوی خیلی هاست - غذایی که می خوریم - آب سالمی که می نوشیم - راه رفتنمون - شنیدنمون - دیدنمون - آدم هایی که داریم در اطرافمون مث مادر پدر و...و ما هرگز بهشون فکر نمی کنیم و تنها به اون معدود نیازهایی فکر می کنیم که نداریم هر روز و هر روز - گمانم شکر گزاری می تونه این باشه که هر روز به داشته هامون فکر کنیم در این صورت نداشته هامون نا خود آگاه کمرنگ تر و کمرنگ تر می شه - اینطوری بیشتر می تونیم با طبیعت هم فاز بشیم و احساس رضایت کنیم



۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

تصمیم کبری


وقتى تصمیم میگیرى که جورى زندگى کنى که خودت میخواى،

پس بپذیر هستن کسایى که با تو موافق نیستن.

اونا نظرشون رو میگن، انتقاد میکنن، شاید حتى مسخره یا توهین کنن،

اصلا مهم نیس.

تو انتخاب کردى

پس پاى تصمیمت بایست!

مگه قراره چند سال زندگى کنى؟ 

جورى زندگى کن که موقع مرگت پشیمون نشى، حسرت نخورى.

حالا این وسط یه عده میخوان فقط ایراد بگیرن.

مهم نیس 😊

ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

داماد سرخانه


یک بار هم رفته بودم محل کار پدرم. یک حمالی، دقیقا یک حمالی که داشت وسایل را جا به جا میکرد، نگاهی به من انداخت و رفت داخل انبار. سی ثانیه بعد دو نفر آمدند بیرون و نگاهی انداختند و رفتند. یک دقیقه بعد جماعتی آمدند بیرون و همه زوم کردند روی من! من هم داشتم این طرف و آن طرف را نگاه میکردم که ببینم به چه چیزی لبخند میزنند و شاید با من نباشند و زیر لب زمزمه میکردم که به عمه ی تان بخندید که یکی شان بالاخره به صدا دارد و گفت آشیخ تویی؟!

ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

داستهانهای زیبای دوران کودکی

داستهانهای زیبای دوران کودکی

داشتم دنبال منبع یک داستان عجیب می گشتم که به داستانی برخوردم به اسم Peregrinaggio di tre giovani figliuoli del re di Serendippo یا سه شاهزاده ی سرندیپ, که در سال 1557 توسط Michele Tramezzino به چاپ رسیده. 

ترامتسینو درمورد داستان اینطور گفته که آن را از کریستوفر آرمنو ( مترجم افسانه های ایرانی به زبان ایتالیایی) و آرمنو هم آن را از کتاب هشت بهشت اثر امیرخسرو دهلوی نقل کرده که بعد از چاپ داستان, به زبان انگلیسی و بعد فرانسه ترجمه شد.

ادامه مطلب...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۲۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

عشق یکجانبه

عشق یکطرفه

از عشق یکطرفه چیزی بدتر هم هست؟

شده که یکی رو دوست داشته باشید و اون اصلا نگاتون نکنه؟

وای که از عشق یکجانبه


۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

ای بی معرفت

روزی که از دنیا رفتم ..

اونی که زیاد اذیتم کرده بیشتر برام اشک میریزه..

اونی  که حاضر نبود بهم سلام بده میاد برا خداحافظی..

اونی که حاضر نبود دستمو بگیره میاد زیر تابوتمو میگیره...

اونی که خیلی ازم متنفر بود اون روز بهترین عزیزش میشم.....

اونی که  باهام قهر بود وحرف نمیزد اون روز همه حرفاشو میاد سرخاکم میرنه..

اونی که اشکمو همیشه درمیاورد اون روز برام اشک میریزه...

اونی که تنهام گذاشت تو زندگی برا اخرین بار میاد ب دیدنم


۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

دلنوشته های عاشقانه


امروز کلاس ف. رو به خودم مرخصی دادم و موندم خونه و استراحت کردم.

به خدا تو خلقت بعضی از این مردا می مونم .

چندماه پیش یه بنده خدایی من رو معرفی کرده بود برای امر خیر . که بنده این واسط رو اصلا نمیشناختم یه روز اومدن با من صحبت کردن و اندر فضایل جناب خواستگارگفتن (و اونقده گفتن که من گفتم چی رو از دست دادیم!!!! )که چرا اجازه ندادین بیان و ازم اجازه گرفتن که شماره ی من رو بدن به مادرآقا پسر بعد سرخودی داده بودن به خودشون .

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه

با من به از باش که با خلق جهانی


با من به از این باش که با خلق جهانی

به قول شاعر، آذر پاییز خوبی شروع نشد اما امیدوارم تمام که میشود آنقدر خوب باشد بگوییم بد شروع شد اما خوب تمام شد...باییز غم انگیزی بود...غم انگیز به اندازه وسعت تمام خزان ها...پاییزی پر از غم بر دل مانده...پر از اشک تسکین نداده....سلام ای بغض توو سینه...سلام ای آه آیینه...سلام شب های دل کندن ...هنوزم دوستش دارم...چندروز پیش که دلتنگ تر از امشب خوابیدم خوابش را دیدم...آمد نشست کنارم گفت خوبم...دلخوش به همین خواب هام...دستت که کوتاه باشد دستش که کوتاه باشد و از زیر سنگ های لحد به هم نرسد تمام دلخوشی ات میشود اینکه بیاید به خوابت...مهر و آبان را حواله دادم به خدا که یادش باشد چقدر پاییز  خزان زده ای بود اما دلخوش به آذرم...دلخوش به امیدی که تمام نمیشود به خدایی که کس بی کسی هاست...کل من علیها فان و یبقی وجهک ذوالجلال و الاکرام...
۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۹
-- پونه

زیارت حرم حضرت دوست

زیارت حرم حضرت دوست

همزمان با اربعین حسینی، صدها زائر و دلباخته اباعبدلله با پای پیاده از مرزهای غربی روانه کربلا این خاک نامهربان و مهمان کش رهسپار شدند سعادتی بود که من هم جزو این کاروان عشق باشم منی که بارم از بقیه زائرین بخاطر سنگینی گناهانم سنگین تر بودو کسی نمی تونست بارم رو سبک کنه مگر خود حضرت دوست.




۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
-- پونه